فصاحت و بلاغت در کلام امام سجاد علیه السلام
فصاحت به معنی خوب سخن گفتن، مجاز، کنایه، لطایف و مثالها را به کار بردن است. و بلاغت، سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول کلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آن چنانکه درباره نهج البلاغه گفته شده:
دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق؛ پایینتر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است.»
امام سجاد علیه السلام صحیفه کامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفهای که مثل آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفهای که در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهلبیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش میدهد. صحیفهای که محققین اسم آن را «اخت القرآن»، «انجیل اهلبیت»، «زبور آل محمد» نهادهاند. صحیفهای که ابلهی با فصاحت ادعا کرد که میتواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت، نتوانست، دق کرد و مُرد.
جهاد امام سجاد علیه السلام
حضرت علی علیه السلام بزرگترین مجاهد اسلام است که توانست اسلام را از دست کفار و مشرکین نجات دهد. ولی فرزندش امام سجاد علیه السلام گرچه در کربلا کشته نشد اما وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام درختی بود که در کربلا کاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد علیه السلام به دست زینب کبری انجام گرفت.
تدبیر امام سجاد علیه السلام در اسارت، گریههای امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانیهای آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش که تحلیل سیاسی تاریخ، این مطالب را نشان میدهد.
عفو و جوانمردی امام سجاد علیه السلام
اگر تاریخ درباره امیرالمؤمنین علیه السلام میگوید که چگونه از ابن ملجم مواظبت کرد و هنگامی که ظرف شیری را برای حضرت میآوردند نیمی را میخورد و نیم دیگر را برای او میفرستاد، و درباره او وصیّت و سفارش فراوان نمود، درباره امام سجاد نیز منقول است که: فرماندار مدینه که دل امام سجاد را خون کرده بود، از طرف عبدالملک مروان معزول شد و امر شد که او را به درختی ببندند و مردم بیایند و به او توهین کنند. امام سجاد علیه السلام اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود که مبادا به او توهین شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملک مروان وساطت او را کرد که از این خواری نجات یابد.
آن فرماندار معزول میگفت از علی بن الحسین و یارانش ترس دارم زیرا به آنها ظلم بسیار کردم.
نظرات شما عزیزان: